در جوی تو ،آب رفته ،برمیگردد
نزد تو ،بدل به خیر،شر میگردد
یارب ،شب ناتمام ما غمزدگان
در پرتو مهر تو سحر میگردد
گفتند کلید قفلمان را دارند
دیدیم که باز ... بسته تر میگردد
لب های ترک نشان خشکیده ی ما
عمریست به اشک دیده ،تر ،میگردد
دیگی که برای عده ای میجوشد
یارب ، تو نظر کنی ،دمر میگردد
البته برای آنکه بخت است سیاه
درشام زفاف ، عروس ، نرمیگردد
مهدی زکی زاده 4/11/92